Skip to content

. روز ششم عیسی وآدینهٔ نیک یا جمعهٔ نیک

  • by

سوره الجمعه به ما درباره روز دعای مسلمانان می گوید. این سوره درابتدا ما را به چالش می کشد. این چالش همان چالشی است که عیسی به عنوان مسیح آن را پذیرفت. سوره الجمعه، قبل ازاینکه، روز جمعه را، به عنوان روز دعا و پرستش اعلان کند، می گوید

بگو ای یهودیان! اگر گمان می کنید که فقط شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگرراستگویید [چون دوستان خدا برای رسیدن به لقاء او مشتاق مرگ هستند ولی آنان به سبب گناهانی که مرتکب شده اند هرگز آروزی مرگ نمی کنند، و خدا به ستمکاران داناست

سوره الجمعه ایه ۶ تا ۷

 اگر ما واقعاً دوست خدا هستیم، نباید ازمرگ بترسیم. اما اگرما تردیدی نسبت به اعمال خود داریم، ازمرگ و ازهرموضوعی که به آن ختم می شود، دوری می کنیم. می بینیم که عیسی مسیح، درششمین روز از آخرین هفته زندگی اش، به عنوان یک یهودی، با این آزمایش روبه رو شد. او با دعا کردن این امتحان خداوند را آغاز کرد. انجیل دراین باره می گوید

“او پطرس و دو پسر زِبدی را با خود برد. غم و اندوه بر اوافتاد و به آنان گفت: «جان من از شدّت غم نزدیک به مرگ است، شما دراینجا بمانید و با من بیدار باشید.» عیسی كمی پیشتر رفت، رو به زمین نهاد و دعا كرده گفت: «ای پدر اگر ممكن است، این پیاله را از من دور كن، امّا نه به ارادهٔ من بلكه به ارادهٔ تو

انجیل متی، ۳۹-۳۷: ۲۶

قبل ازاینکه حوادث رخ داده درروز جمعه را بررسی کنیم، به دلایلی که باعث شد، دعای روز جمعه خوانده شود، خواهیم پرداخت

دشمن ما، شیطان، یهودا، یکی از شاگردان عیسی را در روز پنجم فریب داد تا او به عیسی خیانت کند. عصرروز بعد درروز ششم، عیسی با شاگردانش آخرین شامش را خورد. او درآن شب، درمورد اینکه چگونه باید همدیگر را دوست داشته باشیم و درباره عشق خدا نسبت به ما، حرف زد. آن شب، درانجیل اینگونه به تصویر کشیده شده است. سپس او برای همه ایمانداران دعا کرد دراینجا بخوانید

انجیل، حوادث بعد ازدعای روز جمعه را اینگونه به تصویر می کشد

دستگیری در باغ

پس از این سخنان، عیسی با شاگردان خود به آن طرف درّهٔ قدرون رفت. درآنجا باغی بود كه عیسی و شاگردانش وارد آن شدند. یهودا كه تسلیم‌ كنندهٔ او بود، می‌دانست آن محل كجاست زیرا عیسی و شاگردانش اغلب درآنجا جمع می‌شدند. پس یهودا یک‌ دسته از عساکرو نگهبانانی را كه سران كاهنان و فریسیان فرستاده بودند با خود به آن باغ برد. آنها مجهّز به چراغها ومشعل‌ها و اسلحه بودند.عیسی با وجودی كه می‌دانست چه اتّفاقی برایش خواهد افتاد، پیش رفت و ازآنان پرسید: «به دنبال چه کسی می‌گردید؟» به او گفتند: «به دنبال عیسی ناصری.» عیسی به آنان گفت: «من هستم.» و یهودای خائن هم همراه آنان بود. وقتی عیسی به آنان گفت: «من هستم»، آنان عقب‌عقب رفته به زمین افتادند. پس عیسی بار دیگرپرسید: «به دنبال چه کسی می‌گردید؟» آنها جواب دادند: «عیسی ناصری.» عیسی گفت: «من كه به شما گفتم خودم هستم. اگر به دنبال من می‌گردید، بگذارید اینها بروند.» اواین را گفت تا به آنچه قبلاً فرموده بود تمام شود: «هیچ‌ یک ازکسانیکه به من سپردی گُم نشد.» آنگاه شمعون پطرس شمشیری را که همراه داشت كشیده، ضربه‌ای به نوكر كاهن اعظم كه ملوک نام داشت زد و گوش راست او را برید. عیسی به پطرس گفت: «شمشیرت را غلاف كن. آیا جامی را كه پدر به من داده است نباید بنوشم؟ سپس آن عساکر همراه فرمانده خود و نگهبانان یهود عیسی را دستگیر کرده، محكم بستند. ابتدا او را نزد حناس خسر قیافا كه در آن موقع كاهن اعظم، بود بردند

انجیل یوحنا، ۱۳-۱: ۱۸

عیسی مسیح برای دعا کردن به باغی درنزدیکی شهراورشلیم رفت.  یهودا سربازانی را برای دستگیری وی به آنجا آورد. اگرکسی بخواهد ما را دستگیر کند، ما مقاومت و فرار می کنیم و مخفی می شویم؛ اما عیسی مسیح  کاملا برعکس ما عمل کرد. او به صورت مستقیم به آنها گفت همان کسی است که دنبالش می گردند. این جسارت وی، باعث شگفتی سربازان شده بود. همراهان عیسی از ترس فرار کردند. عیسی مسیح به صورت داوطلبانه دستگیرشد و برای بازجویی او را به نزد حناس، کاهن اعظم سابق عبادتگاه بود بردند

بازجوییِ اول

انجیل می گوید

كاهن اعظم ازعیسی دربارهٔ شاگردان و تعالیم او سؤالاتی كرد.عیسی پاسخ داد:«من به طور علنی و در مقابل همه صحبت کرده‌ام.همیشه در کنیسه و در عبادتگاه یعنی درجایی که همهٔ یهودیان جمع می‌شوند، تعلیم داده‌ام و هیچ‌ وقت درپنهانی چیزی نگفته‌ام، پس چرا ازمن سؤال می‌کنی؟ ازکسانی‌ که سخنان مرا شنیده‌اند بپرس.آنها می‌دانند چه گفته‌ام.» وقتی عیسی این را گفت یکی ازنگهبانان كه درآنجا ایستاده بود به او سیلی زده گفت: «آیا این‌ طوربه كاهن اعظم جواب می‌دهی؟» عیسی به او گفت: «اگربد گفتم، با دلیل خطای مرا ثابت كن و اگر درست جواب دادم چرا مرا می‌زنی؟» سپس حناس او را دست‌ بسته، پیش قیافا، کاهن اعظم فرستاد

انجیل یوحنا، ۲۴-۱۹: ۱۸

عیسی مسیح را پیش کاهن اعظم، برای دومین بازجویی بردند

دومین بازجویی ازعیسی

عیسی مسیح، درمقابل تمامی رهبران دینی مورد بازجویی و پرس و جو قرار گرفت. انجیل آن روز را اینگونه شرح می دهد

“عیسی را به حضور كاهن اعظم بردند و همهٔ سران كاهنان وبزرگان قوم و علما درآنجا جمع شده بودند. پطرس از دور به دنبال او آمد و وارد حویلی خانهٔ كاهن اعظم شد و بین خدمتكاران نشست و در كنار آتش، خود را گرم می‌کرد. سران كاهنان و تمام شورای یهود ی خواستند كه دلیلی بر ضد عیسی به دست آورند تا حكم اعدامش را صادر نمایند، امّا دلیلی به دست نیاوردند. بسیاری بر ضد او شهادت نادرست دادند، امّا شهادت های شان با یكدیگریکی نبود. عدّه‌ابلند شدند و به دروغ شهادت داده، گفتند: «ما شنیدیم كه می‌گفت: من این عبادتگاه را كه به دست انسان ساخته شده، خراب می‌کنم و در سه روزعبادتگاهی دیگری می‌سازم كه به دست انسان ساخته نشده باشد.» ولی دراین مورد هم شهادت‌های آنها با هم یکی نبود. كاهن اعظم برخاست و دربرابر همه ازعیسی پرسید: «به این اتّهاماتی كه به تو نسبت می‌دهند، جوابی نمی‌دهی؟» امّا اوساكت بود و هیچ جوابی نمی‌داد. بازكاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی گفت: «من هستم .شما  پسر انسان را خواهید دید كه دردستِ راستِ خدای قادرنشسته و بر ابرهای آسمان می‌آید.» كاهن اعظم، گریبان خود را پاره کرد و گفت: «دیگر چه احتیاجی به شاهدان هست؟ شما این كفر را شنیدید. رأی شما چیست؟» همه او را مستوجب اعدام دانستند. بعضی‌ها آب دهان به رویش می‌انداختند و چشمهایش را بسته و با مشت او را می‌زدند و می‌گفتند: «ازغیب بگو چه کسی تو را زد؟» خدمتگاران هم او را لت و کوب کردند

انجیل مرقس، ۶۵-۵۳: ۱۴

رهبران یهودی عیسی مسیح را به اعدام محكوم كردند؛ اما ازآنجا که اورشلیم تحت اشغال رومی ها بود، اعدام می بایست توسط حاکم رومی تأیید می شد. بنابراین آنها او را نزد پونتیوس پیلاطس که حاکم روم بود بردند. کتاب انجیل همچنین به ما می گوید که چه اتفاقاتی برسر یهودای خائن آمد

چه بلایی برسریهودای خائن آمد؟

وقتی صبح شد، سران كاهنان وبزرگان قوم درجلسه‌ای تصمیم گرفتند كه چگونه عیسی را به قتل برسانند. پس ازآن او را دست بسته برده به پیلاطس، والی رومی، تحویل دادند. وقتی یهودای خائن دید كه عیسی محكوم شده است، ازكار خود پشیمان شد و سی سکّهٔ نقره را به سران كاهنان وبزرگان قوم باز گردانید و گفت: «من گناه کرده‌ام كه به یک مرد بی‌گناه خیانت کرده، باعث مرگ او شده‌ام.» امّا آنها گفتند: «دیگربه ما مربوط نیست، خودت می‌دانی!» پس او پولها رادرعبادتگاه روی زمین ریخت و بیرون رفته خود را حلق آویز کرد. سران كاهنان پول را برداشته گفتند: «نمی‌شود این پول را به بیت‌المال عبادتگاه  ریخت، زیرا خونبهاست.» بنابراین پس ازمشورت، با آن پول مزرعهٔ کوزه‌ گر را خریدند تا برای بیگانگان مقیم اورشلیم گورستانی داشته باشند. به این دلیل آن زمین تا به امروز، «مزرعهٔ خون» خوانده می‌شود

انجیل متی ۸-۱: ۲۷

         عیسی مسیح درمقابل حاکم روم، مورد بازجویی قرار می گیرد

در این هنگام عیسی را به حضور والی آوردند. والی از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودیان هستی؟» عیسی فرمود: «همان است كه می‌گویی.» ولی عیسی به اتّهاماتی كه سران كاهنان وبزرگان قوم به او  می‌‌ زدند جوابی نمی‌داد. آنگاه پیلاطس به او گفت: «آیا این شهادت هایی را كه بر ضد تو می‌دهند نمی‌شنوی؟» امّا او حتّی یک كلمه هم جواب نداد. به طوری که والی بسیار تعجّب كرد. در ایام عید، رسم والی این بود كه یک زندانی را به میل مردم آزاد می‌ساخت. درآن زمان شخص بسیار معروفی به نام بارابا درزندان بود. وقتی مردم اجتماع كردند، پیلاطس به آنان گفت: «می‌خواهید کدام‌ یک ازاین دو نفر را برایتان آزاد كنم، بارابا یا عیسی معروف به مسیح را؟» زیرا او می‌دانست كه یهودیان از روی حسد عیسی را به او تسلیم کرده‌اند. هنگامیکه پیلاطس در دیوانخانه نشسته بود، همسرش پیغامی به این شرح برای او فرستاد: «با آن مرد بی‌گناه كاری نداشته باش، من دیشب به‌خاطراو درخوابهایی كه دیدم، بسیار ناراحت بودم.» ضمناً سران كاهنان وبزرگان قوم، جمعیّت را تشویق نمودند كه ازپیلاطس بخواهند كه بارابا را آزاد سازد و عیسی را اعدام كند. پس وقتی والی از آنها پرسید: «کدام‌ یک ازاین دو نفر را می‌خواهید برایتان آزاد سازم؟» آنها گفتند: «بارابا را.» پیلاطس پرسید: «پس با عیسی معروف به مسیح چه كنم؟ و آنان یک صدا گفتند: «مصلوبش كن.» پیلاطس سؤال كرده گفت: «چرا؟ چه گناهی كرده است؟» امّا آنان با فریادی بلندتر گفتند: «مصلوبش كن. وقتی پیلاطس دید كه دیگر فایده‌ای ندارد و ممكن است شورشی ایجاد شود، آب خواست و پیش چشم مردم دستهای خود را شست و گفت: «من ازخون این مرد بری هستم! شما مسئولید!» مردم یک صدا فریاد كردند: «خون این مرد به گردن ما و فرزندان ما باشد!» پس ازآن بارابا را برای آنان آزاد كرد و فرمان داد عیسی را تازیانه بزنند و بسپارند تا مصلوب گردد

انجیل متی، ۲۶-۱۱: ۲۷

صلیب مرگ عیسی مسیح ودفن او

سپس انجیل درمورد مصلوب شدن عیسی مسیح می نویسد

عساکرپیلاطس عیسی را به حویلی قصر والی بردند و تمام عساکربه دور او جمع شدند. اول لباس عیسی را در آوردند و ردای ارغوانی رنگی به او پوشانیدند و تاجی از خار بافته برسرش نهادند و چوبی به دست او دادند و دربرابر او زانو زده به ریشخندی می‌گفتند: «درود بر پادشاه یهود.» آنها آب دهان براو انداخته و با چوبی كه دردستش بود برسرش می‌زدند. سرانجام ازمسخره كردن او دست برداشتند و آن ردا را درآورده لباس خودش را به او پوشانیدند. آنگاه او را بردند تا مصلوب كنند. درسر راه با مردی قیروانی به نام شمعون روبه‌رو شدند و او را مجبور كردند كه صلیب عیسی را ببرد. وقتی به محلی به نام جلجتا یعنی جمجمه رسیدند، شراب آمیخته به داروی بیهوش كننده به او دادند، امّا وقتی آن را چشید نخواست بنوشد. آنها او را به صلیب میخکوب كردند

آنگاه لباسهایش را به قید قرعه میان خود تقسیم نمودند و برای نگهبانی درآنجا نشستند. جرم او را بر لوحی به این شرح نوشتند: «این است عیسی، پادشاه یهود» و بربالای سرش نصب كردند. دو راهزن را نیز با او مصلوب كردند، یکی درسمت راست و دیگری درسمت چپ او. کسانی‌که ازآنجا می‌گذشتند سرهای خود را می‌جنبانیدند و با دشنام به او می‌گفتند: «تو كه می‌خواستی عبادتگاه  را خراب کنی و آن را درسه روز از نو بسازی، اگر واقعاً پسر خدا هستی ازصلیب پایین بیا و خودت را نجات بده.» همچنین سران كاهنان و علما وبرزگان قوم او را مسخره كرده، می‌گفتند: «او دیگران را نجات می‌داد، امّا نمی‌تواند خودش را نجات دهد. اگر پادشاه اسرائیل است، حالا ازصلیب پایین بیاید و ما به او ایمان خواهیم آورد. او به خدا توکّل داشت و می‌گفت كه فرزند خداست، پس اگر خدا را دوست داشته باشد او را آزاد می‌سازد.» حتّی راهزنانی هم كه با او مصلوب شده بودند، همین‌طور به او توهین می‌کردند. ازظهر تا ساعت سه بعد از ظهر تاریكی تمام زمین را فراگرفت. نزدیک ساعت سه عیسی با صدای بلند فریاد كرد: «ایلی، ایلی، لما سبقتنی؟» یعنی «خدای من، خدای من، چرا مرا ترک كردی؟» بعضی از کسانی‌ که آنجا ایستاده بودند این را شنیده گفتند: «الیاس را می‌خواند.» یکی ازآنان فوراً دوید و اسفنجی را آورده، درسرکه تر کردو بر نوک چوبی قرار داده، پیش دهان عیسی برد. امّا دیگران گفتند: «بگذارید ببینیم آیا الیاس می‌آید او را نجات دهد یا نه!» عیسی بار دیگر فریاد بلندی كشید و جان سپرد. درآن لحظه پردهٔ قدّس الاقداس عبادتگاه  ازبالا تا به پایین دو پاره شد و چنان زلزله ای شد كه تخته سنگها شگافته و قبرها باز شدند و بسیاری ازمقدّسین كه خفته بودند برخاستند و ازقبرهای خود بیرون آمده، بعد از رستاخیز عیسی به شهر مقدّس وارد شدند و بسیاری از مردم آنان را دیدند. وقتی صاحب منصب رومی و افراد او كه به نگهبانی ازعیسی مشغول بودند، زلزله و همهٔ ماجرا را دیدند بسیار ترسیدند و گفتند: «بدون شک این مرد پسر خدا بود.» عدّه‌ای اززنها كه عیسی را خدمت می‌کردند و به دنبال او ازجلیل آمده بودند درآنجا حضورداشتند و ازدورجریان دیدند. در میان آنان مریم مجدلیه، مریم مادر یعقوب و یوسف و مادر پسران زِبدی دیده می‌شدند

انجیل متی، ۵۶-۲۷

کتاب انجیل از لرزیدن زمین، شگافته شدن سنگ ها و صخره ها و باز شدن قبرها درست بعد ازجان سپردن عیسی خبر می دهد. هنگام مرگ مسیح خبرمی دهد. سوره الزلزلة دراین باره می گوید

“آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند و انسان گويد [زمين] را چه شده است. آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را باز گويد. [همان گونه] كه پروردگارت بدان وحى كرده است. آن روز مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود

سوره  الزلزله، آیه  ۱ تا ۶

می بینیم که این سوره، درمورد روز داوری و محاکمه می گوید. حوادث مربوط به مصلوب شدن عیسی مسیح، با نوشته های این سوره مطابقت می کنند.این یک نشانه و علامت است؛ زیرا که مرگ عیسی، برای روز بعد، قربانی مهمی بود

پهلویش سوراخ شد

انجیل یوحنا جزئیات مهمی ازمرگ عیسی برروی صلیب را ذکر می کند

“چون جمعه با روز تهیّه فصح مصادف بود و یهودیان نمی‌خواستند اجساد مصلوب شدگان درآن روز بزرگ برروی صلیب بماند، ازپیلاطس درخواست كردند كه ساق پای آن سه را بشكنند و آنها را ازصلیب پایین بیاورند. پس عساکرپیش آمدند و ساق پای آن دو نفری را كه با عیسی مصلوب شده بودند، شكستند. امّا وقتی پیش عیسی آمدند، دیدند كه او مرده است و ازاین رو ساقهای او را نشكستند. امّا یکی از عساکر نیزه‌ای به پهلوی او زد و خون و آب از بدنش جاری شد. کسی‌ که خود شاهد این واقعه بود این را می‌گوید و شهادت او راست است، او حقیقت را می‌گوید تا شما نیز ایمان آورید. چنین شد تا آنچه نوشه شده است: «هیچ‌ یک ازاستخوانهایش شكسته نخواهد شد.» تحقّق یابد و درجای دیگر می‌فرماید: «آنها به کسی‌که نیزه زده‌اند، نگاه خواهند كرد.»  انجیل یوحنا، ۳۷-۳۱: ۱۹

یوحنا دید که وقتی یک سرباز رومی با نیزه پهلوی عیسی را سوراخ کرد، ازپهلوی او خون و آب جاری شد. این نشان می دهد که عیسی مسیح  براثرسکته قلبی درگذشته است

انجیل دراین باره می فرماید

دروقت غروب مردی ثروتمند به نام یوسف كه اهل رامه و یکی از پیروان عیسی بود رسید. او نزد پیلا طس رفت و تقاضا نمود جسد عیسی به او داده شود. پیلاطس دستور داد كه آن را به او بدهند. یوسف جسد را برده درپارچهٔ كتانی تازه پیچید و درقبر خود كه نواز سنگ تراشیده بود، قرار داد و آنگاه سنگ بزرگی درپیش آن غلطانیده و رفت. مریم مجدلیه و آن مریم دیگر نیز درآنجا مقابل قبرنشسته بودند

انجیل متی، ۶۱-۵۷: ۲۷

روز ششم یعنی جمعه

 درتقویم یهودیان، روز جدید هرشب درهنگام غروب آفتاب آغاز می شود. با این حساب، عیسی مسیح روز ششم  را با خوردن شام با شاگردانش آغاز کرد. در پایان آن روز، وی دستگیر شد. او چندین بارتحت بازجویی قرارگرفت و سپس به صلیب کشیده شد. با نیزه پهلویش را سوراخ و پس از آن او را دفن کردند.  جمعه روز خوبی برای مسیحیان است. این سوال پیش می آید: چگونه می توان روزی را که عیسی مسیح دستگیر، شکنجه و سپس به صلیب کشیده شد، روز خوبی برای مسیحیان دانست؟ چرا این روز، اینگونه نامیده شده است؟

این سؤال خوبی است و ما با ادامه مطالعه کتاب مقدس جواب آن را خواهیم یافت. که روز جمعه مطابق با روز عید است؛ یعنی  ۱۴انسان، همان روزی که یهودیان ۱۵۰۰ سال قبل ازآن، درمصرازمرگ نجات یافته بودند

بیشترمقالاتی که درمورد زندگی مردم نوشته می شوند، به مرگ منتهی می شود. کتاب مقدس همچنان ادامه می دهد تا ما بفهمیم که چرا جمعه روز خوبی است. روز بعد، روز شنبه بود

اما قبل ازآن، برگردیم به سوره الجمعه و به خواندن آن ادامه دهیم

بگو آن مرگى كه ازآن مى‏ گريزيد قطعا به سر وقت‏ شما مى ‏آيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه [درروى زمين] میکرديد آگاه تان خواهد كرد. اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است

سوره الجمعه،   آیه  ۸ تا ۹

همانطور که درآیات ۶ و ۷ سوره الجمعه آمده است، عیسی مسیح ازمرگ فرار نکرد، بلکه این آزمایش بزرگ را خود با دعا آغاز کرد. با این کاراو ثابت کرد که “پسر خدا” است. آیا انتخاب روز جمعه به عنوان روز عبادت و عاد گزاردن درمسجد توسط مسلمانان به خاطراین شجاعت او کاردرستی نیست؟  گویی خداوند می خواهد که ما کار عیسی مسیح را همواره بیاد داشته باشیم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *