در انجیل عیسی مسیح بارها با عنوان “پسر خدا” یاد می شود و این موضوع باعث جنجال های زیادی شده است. بسیاری از مردم بر این باورند که انجیل به دلیل همین عنوان تغییر کرده است
موضوع تغییر کتاب مقدس: طبق قرآن ، مطابق سنت و با توجه به نقد علمی متن ها مورد مطالعه قرار گرفته شده است و بر اساس این مطالعه و تحقیق نتیجه این است که انجیل تغییر نکرده است. اما چگونه می توانیم کلمه ی “پسر خدا” را در کتاب مقدس درک کنیم؟
سوره ی الاخلاص در مورد خدای یکتا حرف می زند
“بگواو است خدای یگانه، خدای صمد وثابت متعالى، كسى را نزاده ونه زاده شده است و هيچ كس به او مانند نيست.” سوره ی الاخلاص
تورات نیز مانند سوره ی الإخلاص: در مورد یگانه بودن خدا می گوید و چنانکه موسی می فرماید
“«ای اسرائیل بشنو: خداوند، خدای ما خداوند یکتا و یگانه است. خداوند، خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان و تمامی قوت خود دوست بدار. تثنیه ۶:۴
پس کلمه “پسر خدا” را چگونه می توان درک کرد؟
ما در این مقاله به این موضوع می پردازیم و تاریخچه و معنای آن را بررسی خواهیم کرد. پس از مطالعه این موضوع ما نظر خود را در مورد کتاب انجیل و این اصطلاح خواهیم داشت
کلمه “پسر خدا” از کجا آمده است؟
“پسر خدا” یک نام است و با آن فقط در انجیل روبرو نمی شویم. نویسندگان انجیل آن را به وجود نیاوردند. این نام را مسیحیان نیز نگذاشتند. ما این را می دانیم زیرا این نام برای اولین بار در مزامیر، مدتها قبل از زمان حال شاگردان مسیح یا مسیحیان یاد میکردند. این نام برای اولین بار در سال ۱۰۰۰ قبل از میلاد توسط داود نبی ذکر شده است. بیایید این آیه را باهم بخوانیم
” چرا ملّتها شورش میکنند؟ چرا مردم بیجهت دسیسه میچینند؟ پادشاهان زمین قیام میکنند و حاکمان علیه خداوند و برگزیدهٔ او توطئه مینمایند. آنها میگویند: «بیایید زنجیر بندگیِ خداوند را پاره کنیم و خود را از قید و بند او آزاد سازیم.» خداوند که در نامان بر تخت خود نشسته است، به نقشههای آنها میخندد. آنگاه از روی خشم آنها را سرزنش مینماید و با غضب خود آنها را به وحشت انداخته، میفرماید: «من پادشاهِ برگزیدهٔ خود را در صهیون، کوه مقدّس خود، بر تخت نشاندهام.» پادشاه میگوید: «من فرمان خداوند را اعلام میکنم، او به من گفته است: “از امروز من پدر تو شدهام و تو پسر من هستی. تو از من بخواه و من تمام ملّتها را میراث تو میسازم و تمام زمین از آن تو خواهد بود. تو با عصای آهنین بر آنان حکمرانی خواهی کرد و مانند کوزهٔ کوزه گران آنان را درهم خواهی شکست.”» اکنون ای پادشاهان، توجّه کنید و ای حکمرانان روی زمین، آگاه باشید. خداوند را با ترس و لرز خدمت کنید. در برابر او تعظیم کنید، مبادا خشم او برافروخته شده، شما را هلاک سازد. خوشا به حال کسانی که به او پناه میبرند. در برابر او سرخم میکنند،مبادا خشم او برافروخته شده، شما را هلاک سازد. خوشا به حال کسانی که به او پناه میبرند.” کتاب مزامیر، فصل دوم
در اینجا ما مکالمه ی بین خداوند و کسی که توسط او مسح شده را می بینیم. در آیه ی۷ خداوند به او میگوید: “تو پسر من هستی و از امروز من پدر تو شده ام”. این در آیه ی ۱۲ دوباره تکرار می شود: “پسر خود را ببوس”. خدا با او صحبت می کند و او را “پسر” می نامد. بدین ترتیب نام “پسر خدا” به وجود می آید. این نام به چه کسی تعلق دارد؟ این به کسی تعلق دارد که مسح و تقدیس شده است. به عبارت دیگر، کلمه “پسر” و “شخصی که مسح شده” در این مزمور به یک فرد اشاره می شود کسی که مسح شده = مِسیاه و یا مِشیاه = مسیح = کریستوس یا خریستوس. بنابراین، نام “پسر خدا” و “مسیح” برای اولین بار در این مزمور ذکر شده است. این مزمور تقریبا ۱۰۰۰ سال قبل از آمدن عیسی مسیح نوشته شده است. با دانستن این موضوع، درک بهتری در مورد اتهامات علیه عیسی در روز محاکمه اش، خواهیم داشت. رهبران یهود از عیسی اینطور پرس وجو می کردند
نام های عیسی: “پسر خدا” و دیگر نام ها
“همین که هوا روشن شد بزرگان قوم، سران كاهنان و علمای یهود تشکیل جلسه دادند و عیسی را به حضور شورا آوردند و گفتند: «به ما بگو آیا تو مسیح هستی؟». عیسی جواب داد: «اگر به شما بگویم، گفتهٔ مرا باور نخواهید کرد و اگر سؤال بكنم، جواب نمیدهید. امّا از این به بعد پسر انسان به دست راست خدای قادر خواهد نشست». همگی گفتند: «پس پسر خدا هستی؟» عیسی جواب داد: «خودتان میگویید كه هستم». آنها گفتند: «چه احتیاجی به شاهدان دیگر هست؟ ما موضوع را از زبان خودش شنیدیم». انجیل لوقا ۷۱-۶۶: ۲۲
هستید؟ X بزرگان قوم یهود، از عیسی راجع به اینکه آیا او مسیح است یا نه، سوالاتی پرسیدند (آیه ی ۶۷). اگر از کسی بپرسم ‘آیا شما
که من درک و فهمی در مورد دارم. من فقط سعی می کنم مطابق x با شخصی که با او صحبت می کنم، را تشخیص بدهم. رهبران یهود نیز به عیسی گفتند: “آیا تو مسیح هستی؟”. این بدان معنی است که آنها با کلمه “مسیح” آشنا بودند. در آیه های بعد، می بینیم که آنها آن سوال را طوری دیگری پرسیدند: “پس پسر خدا هستی؟”. آنها نامهای “مسیح” و “پسر خدا” را در یک تراز قرار دادند. این نام ها هم معنی هستند. (عیسی به آنها پاسخ می دهد:” پسر انسان”. این نام در کتاب دانیال نبی نوشته شده است. ما حالا آن را مورد بررسی قرار نمی دهیم؛ زیرا فعلا نام “پسر خدا” را بررسی می کنیم.) چرا روحانیانی دینی، این دو کلمه را هم معنی می دانستند و اینگونه از آن استفاده کردند؟ آنها این نام ها را در کتاب مزامیر، فصل دوم که ۱۰۰۰ سال قبل از تولد عیسی نوشته شده بود، خوانده بودند. اگر عیسی “پسر خدا” نبود، “مسیح” هم نبود. این موضوع رهبران و روحانیانی یهودی بود. ما این را در متن می بینیم
عیسی می تواند هم مسیح باشد و هم پسر خدا. پطرس، یکی از شاگردان عیسی، به این سؤال پاسخ می دهد
تو مسیح هستی
” وقتی عیسی به نواحی اطراف قیصریه فیلیپُس رسید، از شاگردان خود پرسید: «به نظر مردم پسر انسان کیست؟» آنها جواب دادند: «بعضیها میگویند یحیای تعمید دهنده است و عدّهای میگویند: الیاس یا ارمیا و یا یكی از انبیا است.» عیسی پرسید: «شما مرا كه میدانید؟» شمعون پطرس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.» آنگاه عیسی گفت: «ای شمعون پسر یونا، خوشا به حال تو! چون تو این را از انسان نیاموختی بلكه پدر آسمانی من آن را بر تو آشکارساخته است.»” انجیل متی ۱۷-۱۳: ۱۶
پطرس، این دو نام را در یک تراز قرار می دهد و آنها را هم معنی می داند. این طبیعی و عادی است؛ زیرا چونکه هر دو نام از کتاب مزامیر آمده است. همچنین می بینیم که عیسی می گوید که خداوند به پطرس این را آشکار ساخته است. عیسی، “مسیح” است و به خاطر این هم، “پسر خدا” می باشد
اگر عیسی مسیح است، پس یقیناَ پسر خدا هم است؛ این دو از هم جدا نیستند.این یک مسئله بحث برانگیز است. هر دو نام از یک منبع مشابه آمده اند و معنای یکسان دارند. نمی توان گفت دایره گرد نیست. یا اگر مربع است، نمی توان گفت که گرد است. اگر چیزی به شکل دایره است، البته که گرد هست. گردی آن جزئی از خصوصیات دایره است. رابطه ی میان دو کلمه “مسیح” و “پسر خدا” هم اینگونه است. همانگونه که قبلا گفتیم، عیسی هم “مسیح” است هم “پسر خدا”؛ همانطور که پطرس گفت نه مثل چیزی که رهبران قوم یهودی فکر می کردند
معنی نام “پسر خدا” چیست؟
معنی این نام چیست؟ برای فهمیدن پاسخ به این سوال، بیایید با هم ببینیم که انجیل چگونه شخصیت یوسف را تعریف کرده است. او یکی از اولین شاگردان عیسی بود. یوسف پیامبر و دوران فرعون را اشتباه نگیرید. کتاب انجیل این نام را “فرزند تسلی دهنده و تشویق کننده” معنی کرده است
” مثلاً یوسف كه رسولان او را برنابا یعنی تشویق كننده مینامیدند و از قبیله لاوی و اهل قبرس بود، زمینی داشت. آن را فروخت و پولش را در اختیار رسولان گذاشت تا به نیازمندان بدهند.” اعمال رسولان۳۷-۳۶: ۴
همانطور که دیدیم، “برنابا” یعنی “تشویق کننده”. آیا انجیل می گوید که پدر این شخص تشویق کننده است و به این دلیل به او این عنوان را می دادند؟ البته که نه! “آسایش و تشویق” یک مفهوم پرداخته ذهن است که توضیح آن دشوار است، اما در عین حال جنبه ای قابل مشاهده از زندگی یک شخص الهام بخش است. هر کس که به زندگی یوسف نگاه میکرد، آسایش و شوق را می دید و معنی “آسایش و تشویق” را می فهمید بنابراین، یوسف “پسر تشویق کننده و تسلی” است. او این شوق و آسایش را در زندگی اش داشت
“کسی هرگز خدا را ندیده است ، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدکتر است او را شناسانیده است” (انجیل یوحنا ۱:۱۸). به خاطر همین هم، درک شخصیت خداوند برای ما خیلی سخت است ما احتیاج داریم در زندگیمان کسی باشد که چگونگی شخصیت خداوند را برای ما نشان بدهد. اما این ممکن نیست؛ زیرا که خداوند روح است و دیدن او ناممکن. بنابراین، انجیل از نام های ” کلام خدا “و” پسر خدا “برای توضیح اهمیت زندگی و شخصیت عیسی مسیح استفاده می کند
” پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت.جلالش را دیدیم ـ شكوه و جلالی شایستهٔ پسر یگانهٔ پدر و پر از فیض و راستی. ازپری او ، همه ما برخوردار شدیم ، فیض بالای فیض. زیرا شریعت به وسیلهٔ موسی عطا شد، امّا فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد. کسی هرگز خدا را ندیده است، امّا آن پسر یگانهای كه در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است، او را شناسانده است.” انجیل یوحنا ۱:۱۴ و ۱۶ ـ ۱۸
چگونه فیض و حقیقت خدا را می بینیم؟ در زندگی عیسی : شاگردان به زندگی عیسی نگاه کردند و “فیض و حقیقت” خدا را دیدند. احکام موجود در احکام شریعت، نمی توانند این را به ما نشان دهند
پسر از جانب خدا می آید
نام “پسر خدا” به ما نشان می دهد که عیسی کیست. انجیل لوقا شجره نامه ی عیسی (از پدر تا پسر) که از آدم شروع می شود را، آغاز می کند. در پایان این شجره نامه آمده است
” پسر انوش، پسر شیث، پسر آدم بود وآدم از خدا “بود انجیل لوقا ۳:۳۸در اینجا می بینیم که آدم، “پسر خدا” نامیده شده است چرا؟ چونکه آدم پدر انسانی نداشته است؛ او از جانب خدا می آید. عیسی هم پدر نداشت؛ او را باکره ای به دنیا آورد. همانطور که در انجیل یوحنا نوشته شده است، عیسی ” از جانب خدا آمده است”.”پسر” – مثالی از قرآن
قرآن نیز مثل انجیل از کلمه “پسر” استفاده می کند
“از تو مى پرسند چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند]. بگو هر مالى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان و یتیمان و مسکینان و به در راهمانده تعلق دارد و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست.” سوره ی بقره، آیه ی ۲۱۵
کلمه مسافران یا پسران مسافر و یا پسران راه. در زبان عربی به صورت “ابْنِ السَّبِيلِ” نوشته می شود. چرا؟ زیرا مترجمان و مفسران می دانستند که این کلمه به معنای واقعی کلمه به معنای “پسران جاده” نیست. بلکه این عبارتی است برای نشان دادن مسافر. کسانی که به شدت به جاده وابسته هستند و عمرشان در جاده ها گذشته است
کلمه “پسر خدا” به چه معنایی نیست؟
کتاب مقدس نیز از کلمه ی “پسر خدا” به معنای واقعی کلمه استفاده نمی کند. در هیچ آیه ای از تورات، مزامیر و یا کتاب انجیل، که از نام “پسر خدا” استفاده کرده اند، بیان نمی کنند که خداوند مقاربت جنسی با یک زن داشته و در نتیجه پسری به دنیا آمده است. این مشخص است که یک شرک یونانی است؛ خدایان همسرانی داشتند. در کتاب مقدس چنین کلماتی وجود ندارد. این امکان پذیر نیست، زیرا عیسی از یک باکره به دنیا آمده است.
نتیجه
همانطور که در اینجا خواندیم، در سال ۷۵۰ قبل از میلاد، اشعیای نبی در مورد اینکه روزی از خداوند نشانه ای خواهد آمد، پیشگویی کرده بود
” پس در این صورت خداوند خودش علامتی به شما نشان می دهد و آن این است که باکره ای حامله شده پسری بدنیا می آورد و او را .” عما نوئیل (یعنی خدا با ماست) می نامد. اشعیای نبی ۷:۱۴
پسرکه پدر ندارد. همانطور که در اینجا می بینیم، فرشته ی جبرئیل به مریم گفت: این اتفاق خواهد افتاد، زیرا “قدرت خداوند متعال سایه افکنده خواهد شد ( به روی مریم).” این نتیجه رابطه ی نامقدس مریم با خدا نیست. چون اگر اینطور بود، این کفر به حساب می آمد. این پسر مقدس خواهد بود و او به روش خاصی متولد خواهد شد. عیسی مستقیماً از جانب خدا خواهد آمد و بدون برنامه و تلاش انسان خواهد آمد. همانطور که از دهانمان کلمه ای خارج می شود، عیسی هم از پیش خدا به این دنیا خواهد آمد. این به این معناست، که مسیح پسر خدا و در عین حال کلام خدا است
Top of Form
Yoast SEO
برای درک راحت تر تاریخ اسرائیل، از نمودار زیر استفاده کردیم. اول از همه، پیامبرانی که قبل عیسی مسیح زندگی کردند را نوشتیم
پیامبران
بزرگ کتاب مقدس
در اینجا از تقویم میلادی استفاده شده است. خط آبی نشان دهنده ی عمر پیامبر است. ابراهیم و موسی پیامبران بزرگی هستند و ما زندگی آنها را بررسی کرده ایم. داوود نیز پیامبر بزرگی به حساب می آید؛ چونکه او شروع به نوشتن مزامیر کرد و یکی از نویسندگان آن شد و اولین پادشاه اورشلیم بود. عیسی مسیح نیز پیامبر بزرگی بود؛ زیرا تمامی انجیل در مورد او نوشته شده است
خط سبز نشان دهنده ی مدت زمانی است که بنی اسرائیل اسیر و برده بودند
این قسمت از تاریخ از بردگی نسل نتیجه ی ابراهیم، یعنی یوسف، شروع می شود. موسی بعدا در روز عید پسح، بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.بنابراین، خط زرد نشان دهنده ی تغییر تاریخ بنی اسرائیل در دوران موسی است
زندگی
در سرزمین موعود- هنوز هیچ پادشاهی بر اورشلیم حکومت نمی کند
آنها در سرزمین موعود زندگی می کردند. موسی برکات و بلاهایی که در آینده بر سر قومش می آید را به زبان می آورد و بعد می میرد. خط سبز به خط زرد تبدیل می شود. بدین ترتیب چند صد سالی بنی اسرائیل طبق وعده ای که خدا به ابراهیم، در مثالی از زندگی ابراهیم، داده بود، زندگی کردند. هرچند آنها نه پادشاهی داشتند و نه پایتختی. در آن زمان اورشلیم متعلق به ملل دیگر بود
۱۰۰۰ سال قبل میلاد مسیح، با آمدن داود، سرنوشت بنی اسرائیل نیز عوض شد
داوود در شهر اورشلیم پادشاهی می
کند
داوود با تصاحب شهر اورشلیم، آن را به پایتختی بر می گزیند. قصر پادشاه در آن زمان ساخته می شود و سموئیل، داوود را پادشاه اعلان می کند. سلیمان، پسر داوود به سبب حکمتش مشهور بود. او پس از داوود پادشاه می شود. سلیمان معبد زیبایی را در اورشلیم برای خدا می سازد. نسل داوود به مدت ۴۰۰ سال پادشاهی می کند. این دوره در نمودار به رنگ آبی نشان داده شده است. این دوره، دوره ی درخشانی برای بنی اسرائیل بود. آنها برکاتی که از قبل پیشگویی شده بود را زندگی می کردند. آنها نسبت به ملل و حکومت های همسایه ی خود خیلی بهتر، قوی تر و پیشرفته تر بودند. آنها صاحب صومعه و معبد بودند. در این بازه ی زمانی خیلی از پیامبران کلام خدا را با مردم در میان می گذاشتند. در کتاب مزامیر که داوود اول شروع به نوشتن آن کرد، به همه ی این موارد اشاره شد. دلیل اینکه خداوند پیامبران زیادی فرستاد این بود که، بنی اسرائیل رفته رفته در چاه گناهانشان غرق می شدند. آنها شروع به پرستش بت ها کردند و ده فرمان را نادیده گرفتند. به خاطر همین هم خداوند برای اینکه به آنها هشدار دهد، پیامبران زیادی فرستاد. این پیامبران پیشگویی هایی که موسی در مورد لعنت و بلایا کرده بود را، به بنی اسرائیل یادآوری کردند. با همه ی این ها، بنی اسرائیل به آنها گوش ندادند. سرانجام در ۶۰۰ سال قبل میلاد، آن بلایا طبق پیشگویی های موسی بر سر قوم اسرائیل آمد. پادشاه قدرتمند بابل، نبوکدنَصَر به پادشاهی رسید. در این هنگام پیشگویی ها به واقعیت پیوست
“خداوند قومی را که زبان ایشان را نمیدانید از آن سوی دنیا مانند عقاب بر سر شما فرود میآورد. آنها مردمانی سنگدل خواهند بود که به پیر و جوان رحم نخواهند کرد. ایشان غلّه و رمهٔ شما را خواهند خورد و شما از گرسنگی میمیرید. ایشان برای شما هیچ غلّه، شراب، روغن زیتون و گاو و گوسفند باقی نخواهند گذاشت و شما خواهید مرد. ایشان همهٔ شهرهای شما را محاصره خواهند کرد تا دیوارهای بلند و مستحکمی را که به آن توکّل دارید، در تمام سرزمین فرو ریزند و آنها شما را در تمام شهرهای سرزمینی که خداوند خدایتان به شما داده است، محاصره خواهند کرد
تثنیه ۵۲-۴۹: ۲۸
نبوکدنَصَر اورشلیم را فتح کرد و آن را به آتش کشید. بعد از آن، معبدی که سلیمان ساخته بود را ویران کرد و تمامی قوم را به سراسر امپراتوری بابل تبعید کرد. در اورشلیم فقط قشر فقیر یهودیان ماندند
“خداوند شما را در بین همهٔ ملّتها در سراسر جهان پراکنده خواهد کرد و در آنجا خدایان چوبی و سنگی را خدمت خواهید کرد؛ خدایانی که شما و نیاکانتان هرگز پرستش نکرده بودید. در هیچ کجا آرامش نخواهید یافت، هیچ مکانی را خانه نخواهید نامید، خداوند شما را پر از نگرانی، ناامیدی و بیچارگی خواهد ساخت
تثنیه ۶۴-۶۳: ۲۸
اشغال اورشلیم و
تبعید به بابل
طبق نمودار می بینیم که، بنی اسرائیل به مدت ۷۰ سال از سرزمین موعود تبعید می شوند. بعد از آن کوروش، پادشاه پارس، بر حکومت بابل پیروز می شود. کوروش بزرگترین و قدرتمند ترین پادشاه دنیا شد. طبق دستور وی، تمامی قوم یهود می توانند به سرزمین موعود بر گردند
آنها هنوز به صورت مستقل زندگی نمی کردند و اسرائیل جزئی از خاک امپراطوری پارس بود. ۲۰۰ سال طول کشید و این دوره به رنگ بنفش در نمودار نشان داده شده است.در طول این مدت معبد دوباره ساخته شد. این معبد، دومین معبد” نام گذاری شد. آخرین پیامبران عهد عتیق، کلام خدا را با مردم در میان گذاشتند
سپس اسکندر بزرگ امپراتوری پارس را فتح کرد و اسرائیل را به عنوان استان امپراتوری خود انتخاب کرد. این دوره هم ۲۰۰سال طول کشیده و در نمودار با رنگ آبی نشان داده شده است
سپس امپراتوری روم بر امپراتوری یونان پیروز شد و امپراتوری بزرگ روم تشکیل شد. بنی اسرائیل باز هم در امپراطوری روم ساکن شدند. (در نمودار با رنگ زرد روشن مشخص شده است) عیسی مسیح در این دوره زندگی کرد. به خاطر همین در بسیاری از قسمت های انجیل از سربازان رومی و فرمانروایانش یاد شده است. در دوره ی او رومیان بر بنی اسرائیل فرمانروایی می کردند
بنی اسرائیل مثل دوران داوود پادشاه مستقل و آزاد نبودند. دیگر ملت ها و حکومت ها آنها را اداره می کردند. آنها بعد از مرگ مسیح به ضد امپراتوری روم انقلاب کردند. برای به دست آوردن آزادی جنگ شروع شد؛ اما یهودیان شکست خوردند و رومیان به اورشلیم آمده و معبد دوم را نابود کردند. آنها یهودیان را به اسارت برده، آنها را تبعید کردند. در سراسر امپراتوری روم آنها را پخش کردند. به خاطر بزرگی این امپراطوری، یهودیان در سراسر دنیا پراکنده شدند
۷۰ سال بعد از میلاد مسیح، اورشلیم و معبد دوم نابود شد. یهودیان تبعید شدند. تقریبا نزدیک به ۲۰۰۰ سال آنها به این صورت پراکنده در سراسر دنیا زندگی کردند؛ در سرزمین هایی که خاک آنان نبود و می بینیم که تمامی پیشگویی های موسی به وقوع پیوست
“… زندگی شما همواره در خطر خواهد بود. شب و روز، شما وحشت زده خواهید بود. شما همیشه با ترس از مرگ خواهید زیست
تثنیه ۲۸:۶۵
بدین ترتیب، آیا لعنت های موسی به حقیقت پیوست؟ بله، تمامی پیشگویی ها. حال شاید ما که یهودی نیستیم، این سوال برایمان پیش بیاید:چرا خداوند اجازه داد این بلایا اتفاق بیفتد؟ چرا خداوند انقدر از دستشان عصبانی شد؟
” آنگاه جهانیان خواهند پرسید: “چرا خداوند با سرزمین ایشان چنین کرده است؟ دلیل خشم عظیم او چه بوده است؟” سپس پاسخ خواهند داد: “زیرا ایشان پیمانی را که هنگام خروج از مصر، خداوند خدای نیاکانشان با ایشان بست، شکستهاند. ایشان خدایان دیگری را که نمیشناختند، خدمت و پرستش کردهاند، خدایانی که خداوند پرستش آنها را منع کرده بود
تثنیه ۲۵-۲۴: ۲۹
این نشانه ای خیلی مهم برای ماست. ما باید حرف ها و هشدارهای پیامبران را جدی بگیریم
ما می دانیم که با اینکه این رویداد ها در ۲۰۰۰ سال پیش اتفاق افتاده، اما شامل ما نیز می شود و ما نیز باید از آن درس عبرت بگیریم. برای درک بیشتر این مطلب اینجا را کلیک کنید
متاسفم این خبر خوبی نیست. در حقیقت، این خبر بسیار بدی است؛ زیرا هیچ تقوایی در شما وجود ندارد ( این برای من هم صدق می کند، چون من هم در شرایط شما هستم). داشتن تقوا خیلی مهم است. این تقوا و درستکاری است که پایه و اساس پادشاهی خدا در بهشت را تشکیل می دهد. تقوا همچنین به معنای رفتار و کردار ما نیز است. هینکه دزدی نکنیم، زنا نکنیم، به پدر و مادرما احترام بذاریم و سایر فرامینی که با هم خواندیم. این قوانین علاوه بر اینکه به ما در به دست آوردن تقوا کمک می کنند، باعث می شوند ما خداوند را درست عبادت کنیم. همچنین راه بهشت را برایما هموار می کنند. تقوا و درستکاری برای ورود به ملکوت آسمانی خدا بسیار ضروری است. داود در این باره در کتاب مزامیر می نویسد: فقط صالحین وارد پادشاهی خداوند خواهند شد و بهشت در آنجا خواهد بود
ای خداوند، چه کسی به خیمهٔ مقدّس تو وارد خواهد شد؟چه کسی در کوه مقدّس تو عبادت خواهد کرد؟ کسیکه بیعیب، نیكوکار، راستگو و صمیمی باشد. غیبت ننماید، در حق دوستان خود بدی نکرده و به تهمتها گوش ندهد. گناهکاران را حقیر شمارد و نیکوکاران را احترام گذارد، به قول خود وفا کندهرچند به ضررش باشد، از رباخواری پرهیز نماید و با رشوه گرفتن، علیه مردم بیگناه شهادت ندهد.کسانیکه اینها را انجام دهند، همیشه استوار خواهند بود. از رباخواری پرهیز نماید و با رشوه گرفتن، علیه مردم بیگناه شهادت ندهد. کسانیکه اینها را انجام دهند، همیشه استوار خواهند بود
مزامیر ۵-۱: ۱۵
گناه چیست؟
من و شما همیشه این چنین نیستیم، زیرا بعضی اوقات ما با شکستن قوانین مرتکب گناه می شویم. گناه چیست؟ کتاب بعد از تورات در عهد عتیق آن را به خوبی توضیح می دهد. در آن کتاب می گوید
از آن جمله هفتصد نفر چپ دست را انتخاب کردند که هر کدام از آنها مویی را با فلاخن نشانه میگرفتند و خطا نمیکردند
داوران ۲۰:۱۶
در این آیه، استعداد سربازان توصیف شده است. نشانه آنها هیچگاه به خطا نمی رفت. تورات و عهد عتیق توسط پیامبران به زبان عبری نوشته شده است. در زبان عبری کلمه ” خطا کردن “، “יַחֲטִֽא” است که به صورت “خاو تاو” خوانده می شود. همان کلمه عبری در تورات به معنای گناه نیز ترجمه می شود. به عنوان مثال، یوسف هنگامی که در مصر به بردگی فروخته شد، با همسر اربابش زنا نکرد. علی رغم التماس ها و تلاش های زن، یوسف گناه نکرد. (این در قرآن نیز ذکر شده است. نگاه کنید به سوره یوسف ۲۹-۲۲). یوسف به او گفت
” من دارای همان اختیاراتی هستم كه او هست. او هیچ چیزی را به غیراز تو از من مضایقه نكرده است من چطور میتوانم چنین كار خلافی را انجام دهم و علیه خدا گناه كنم؟ “
پیدایش ۳۹:۹
پس از نازل شدن ده فرمان، در تورات چنین آمد
” موسی گفت: نترسید. خدا آمده است تا فقط شما را امتحان کند تا از او بترسید و گناه نکنید ”
خروج ۲۰:۲۰
در هر دو آیه، می بینیم همان کلمه عبری ” יַחֲטִֽא ” به عنوان “گناه” ترجمه شده است. “خطا نرفتن نشانه های سربازان” و ” گناهی که یوسف نمی خواست انجامش دهد”، همگی از یک گناه حرف می زنند. خداوند به ما به روشنی گناه را توصیح می دهد. سرباز برای اینکه هدف را نشانه بگیرد، به سنگ نیاز دارد. اگر نشانه ای که گرفته به خطا برود، به هدف و مقصدش نخواهد رسید. خداوند نیز برای اهداف خاصی، ما را آفرید. ما نیز می بایست در پرستش خداوند و در روابط با یکدیگر خیلی دقت کنیم تا دچار لغزش نشویم. گناه باعث می شود که ما از هدف دور بمانیم. وقتی همه دستورات را انجام نمی دهیم، در وضعیت بدی قرار می گیریم و از هدفی که خداوند برایمان تعیین کرده منحرف می شویم
مرگ – نتیجه گناه
پس نتیجه گناه چیست؟ در مثالی از زندگی آدم، کمی در این مورد خواندیم. هنگامی که آدم نافرمانی کرد (یکبار!)، خدا از او حیات جاودان را گرفت. به عبارت دیگر، مرگ وارد زندگی انسان شد و آدم باید میمرد. دوباره در داستان زندگی نوح ما تکرار نافمانی و چگونگی مجازات خدا را می بینیم. در داستان زندگی لوط نیز اتفاق مشابهی افتاد. پسر ابراهیم قرار بود قربانی شده و بمیرد. در عید پسح، در دهمین بلا در مصر پسران ارشد مردند. این تا زمانی که خداوند با موسی صحبت می کند ادامه پیدا می کند. می خوانیم که خود خدا قبل از نوشتن ده فرمان بر روی تابلوها، به آنها دستور میدهد و در روز سوم حاضر باشند. من در آن روز در مقابل چشمان همه بر کوه سینا نازل میشوم. در اطراف کوه حدودی معیّن کن تا مردم از آن عبور نکنند. به ایشان بگو از کوه بالا نروند و حتّی به کوه نزدیک نشوند. اگر کسی یک قدم روی کوه بگذارد، کشته خواهد شد. آن شخص باید یا سنگسار شود و یا با تیر کشته شود و کسی نباید به او دست بزند. این دستور هم برای انسان است و هم برای حیوانات که باید کشته شوند. امّا وقتی شیپور زده شود، آنگاه همه باید بالای کوه بروند
این قانون در سراسر تورات وجود دارد. بعداً، بنی اسرائیل نتوانستند از خدا کاملاً اطاعت کنند و گناه کردند و سپس به معبد وی نزدیک شدند. تصور کنید که وقتی آنان نتایج را دیدند، چقدر شوکه شدند
هارون، برادر موسی نیز پسرهایی داشت که به دلیل انجام گناه درگذشتند. آنها با گناه به مقدس ترین مکان خدا در معبد نزدیک شدند
“پس از آن که دو پسر هارون، هنگامی که آتش غیرمقدّسی به خداوند تقدیم میکردند، مُردند. خداوند به موسی فرمود: «به برادرت، هارون بگو که تنها در وقت معیّن به مقدّس ترین مکان که پشت پرده است و در آنجا صندوق پیمان و تخت رحمت قرار دارند، داخل شود. در هیچ زمان دیگر وارد آنجا نشود، مبادا بمیرد. زیرا من در ابر بالای تخت رحمت ظاهر میشوم
بنابراین به هارون دستور داده شد كه شخصاً به جایگاه مخصوص و مقدس برود. خود خدا به هارون که کاهن بود، فرمان داد
امّا وظیفهٔ کهانت، تنها مسئولیّت تو و پسرانت میباشد و فقط شما باید امور مربوط به قربانگاه و مقدّسترین مکان را انجام دهید. مقام کهانت، هدیهٔ خاصی است که به شما دادهام و اگر هرکس دیگری، به لوازم مقدّس نزدیک شود، کشته خواهد شد
اعداد ۱۸:۷
بعداً می بینیم که دخترانی
آمدند که برادری نداشتند. آنها خواهان ارث پدری بودند. پس نزد موسی آمدند. چرا پدر
ایشان مرد؟
” پدر ما در بیابان مرد و پسری نداشت. او جزو پیروان قورح نبود که برضد خداوند سرکشی کردند. او بهخاطر گناه خودش مُرد”
اعداد ۲۷:۳
بنابراین یک قانون کلی وجود داشت. این قاعده در پایان تورات خلاصه می شود
” هرکسی باید به سبب گناه خودش کشته شود”
خداوند این قاعده را به بنی اسرائیل (و به ما) می آموزد: نتیجه گناه مرگ است
مرحمت و لطف خداوند
پس رحمت خدا کجاست؟ در آن زمان مرحمت به چه معنایی بود؟ آیا می توانیم از این امر درس بگیریم؟ بله، البته! مسئله پرهیزکاری و تقوا برای ما که گناه می کنیم خیلی مهم است. ما قبلاً در چندین نشانه وعلامت با رحمت آشنایی پیدا کرده ایم.اکنون به طور واضح تر در نمونه هارون خواهیم دید