Skip to content

. ایوب نبی کیست؟ شهرت او به خاطر چیست؟

  • by

  سوره البينة شروط لازم برای “انسان خوب بودن” را برای ما شرح می دهد

“و فرمان نيافته بودند جزاينكه خدا را بپرستند و درحالى كه به توحيد گراييده‏ اند. دين [خود] را براى اوخالص گردانند و نماز برپا دارند و زكات بدهند و دين [ثابت و] پايدارهمين است

سوره البينة، آیه ۵

سوره العصرنیزدرمورد ویژگی هایی حرف می زند که به ما کمک می کنند تا درمقابل خداوند دروضعیت بدی قرار نگیریم

“كه واقعا انسان دستخوش زيان است. مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏ اند

سوره العصر، آیات ۲تا ۳

ایوب نبی تمامی ویژگی هایی که دردو سوره البینه والعصرشرح داده شده بود را داشت. این پیامبربا اینکه شهرت زیادی ندارد ولی درقرآن چهاربارازاو یاد شده است

“ما همچنانكه به نوح و پيامبران بعد ازاو وحى كرديم به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب واسباط وعيسى وايوب ويونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبوربخشيديم

”  سوره النساء، آیه ۱۶۳

“و به اواسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را ازپيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] واين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏ دهيم

سوره الانعام، آیه ۸۴

وايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان

سوره الأنبياء، آیه ۸۳

“وبنده ما ايوب را به ياد آورآنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرا به رنج وعذاب مبتلا كرد

سوره ص،  آیه  ۴۱

ایوب نبی درفهرست پیامبرانی مانند ابراهیم، عیسی مسیح و داود قراردارد، زیرا اوکتابی نوشت که جزئی ازکتاب مقدس (عهد عتیق) است. کتاب او شرح زندگی او است. او درتاریخی بین دوران زندگی نوح و ابراهیم نبی زندگی کرده است. کتاب مقدس درباره او می گوید

” درزمین عوص مردی بود به نام ایّوب. او شخصی بی‌عیب و درستکار بود. از خدا می‌ترسید و از گناه دوری می‌کرد. هفت پسر و سه دختر داشت. هفت هزار گوسفند، سه هزار شتر، یک هزار رأس گاو، پنجصد مرکب و همچنین خادمان زیادی داشت. او ثروتمندترین مرد مشرق زمین بود. هر یک از پسران ایّوب به نوبت درخانهٔ خود مهمانی برپا می‌کردند و خواهران خود را هم دعوت می‌نمودند که درمهمانی آنها شرکت کنند. بعد ازپایان مهمانی، ایّوب صبح زود برمی‌خاست و برای طهارت فرزندان خود قربانی تقدیم می‌کرد. اواین کاررا به این سبب می‌کرد که اگرفرزندانش ندانسته درپیشگاه خدا گناهی کرده باشند، گناه شان بخشیده شود

ایوب ۵-۱: ۱

ایوب دارای تمام ویژگی های لازم توصیف شده درسوره های البينة والعصربود؛ اما سپس شیطان به درگاه خداوند آمد. کتاب ایوب مکالمه بین آن دو را چنین بیان می کند

“روزی که فرشتگان درحضورخداوند جمع شده بودند، شیطان هم همراه آنها بود. خداوند از شیطان پرسید: «توازکجا آمده‌ای؟» شیطان جواب داد: «به دور زمین می‌گشتم و سیاحت می‌کردم.» خداوند ازاو پرسید: «آیا بندهٔ من ایّوب را دیدی؟ در تمام روی زمین کسی مانند او پیدا نمی‌شود. اوازمن می‌ترسد واز هرگونه کار بد، دوری می‌کند.» شیطان گفت: «اگر خداترسی برای ایّوب فایده‌ای نمی‌داشت، آیا این کاررا می‌کرد؟ توهمیشه ازاو وخانواده‌اش واموالش پشتیبانی کرده‌ای و به هر کاری که می‌کند، برکت داد‌ه‌ای و آن‌قدرگلّه و رمه به او بخشیده‌ای که تمام سرزمین را پر کرده است. دارایی‌ اش را ازاوبگیر، آنگاه خواهی دید که آشکارا به تو کفرخواهد گفت!» خداوند فرمود: «بسیارخوب، همهٔ دارایی‌اش را دراختیارتومی‌گذارم. برو و هرکاری که می‌خواهی بکن، امّا به خودش ضرری نرسان!» پس شیطان ازحضورخداوند بیرون رفت

ایوب ۱۲-۶: ۱

بدین ترتیب، شیطان برسرایوب نبی بلا های متفاوتی نازل می کند

“روزی که پسران و دختران ایّوب درخانهٔ برادربزرگ شان مهمان بودند، قاصدی پیش ایّوب آمد وبه او گفت: «گاوهایت قلبه می‌کردند و خرهایت در کنار آنها می‌چریدند. ناگهان سابیان حمله کردند. تمام حیوانات را با خود بردند و خادمان تو را کشتند. تنها من زنده مانده، فرار کردم و آمدم تا تو را از ماجرا آگاه سازم.» حرف قاصد هنوز تمام نشده بود که شخص دیگری آمد و گفت: «آتش خدا ازآسمان فرود آمد و گوسفندان و شبانانت را از بین برد. فقط من سالم ماندم و آمدم تا به تو خبر بدهم.» این شخص هنوز حرف می‌زد که قاصد دیگری از راه رسید و گفت: «سه دستهٔ کلدانیان بر ما حمله آوردند و شترهایت را ربودند و خادمانت را با شمشیر کشتند. تنها من توانستم که فرار کنم و بیایم به تو بگویم.» پیش ازآن که این شخص سخنان خود را تمام کند، قاصد چهارم آمد و گفت: «پسران و دخترانت درخانهٔ برادر بزرگشان مهمان بودند که ناگهان باد شدیدی ازجانب بیابان وزید، خانه را برسرفرزندانت خراب کرد و همه مردند. فقط من زنده ماندم و آمدم تا تو را آگاه کنم

آنگاه ایّوب برخاست، لباس خود را پاره کرد، سر خود را تراشید و روی زمین به سجده افتاد و گفت: ازرحم مادر برهنه به دنیا آمدم و برهنه هم از دنیا می‌روم. خداوند داد و خداوند گرفت، نام خداوند متبارک باد!»در تمام این احوال، ایّوب گناه نورزید و خدا را مقصّر ندانست

ایوب ۲۲-۱۳: ۱

شیطان می خواست ایوب را مجبور به لعن خداوند کند. بنابراین او برای بار دوم به ایوب حمله کرد

” بار دیگر فرشتگان به حضور خداوند آمدند و شیطان هم همراه آنها بود. خداوند از شیطان پرسید: «تو از کجا آمده‌ای؟»شیطان جواب داد: «به دور زمین می‌گشتم و سیاحت می‌کردم.» خداوند پرسید: «آیا بندهٔ من ایّوب را دیدی؟ در تمام روی زمین کسی مانند او پیدا نمی‌شود. او شخصی درستکار و بی‌عیب است. از من می‌ترسد و هیچ خطایی از او سر نمی‌زند. با وجود اینکه مرا وادار ساختی تا به تو اجازه دهم، بدون سبب به او آسیب برسانی، او هنوز هم در ایمان خود نسبت به من وفادار مانده است.» شیطان در جواب خداوند گفت: «انسان برای اینکه زنده بماند حاضر است از همه‌چیز خود دست بکشد. به بدن او آسیب برسان و خواهی دید که آشکارا به تو کفر خواهد گفت.» خداوند به شیطان فرمود: «بسیار خوب، او در اختیار توست، امّا او را نکش.» پس شیطان از حضور خداوند بیرون رفت و ایّوب را از سر تا پا به دُمَلهای دردناک مبتلا کرد. ایّوب در میان خاکستر نشست و با یک تکه سفال، بدن خود را می‌خارید. زنش به او گفت: «تو هنوز هم نسبت به خدا وفادار هستی؟ خدا را لعنت کن و بمیر.» امّا او در جواب گفت: «تو همچون یک زن ابله حرف می‌زنی. آیا تو می‌خواهی که ما چیزهای خوبِ خدا را قبول کنیم و چیزهای بد را نپذیریم؟» با همهٔ این مصیبتها که بر سر ایّوب آمد، او بر ضد خدا چیزی نگفت

ایوب ۱۰-۱: ۲

به همین دلیل است که سوره الأنبياء درمورد گریه کردن ایوب نبی به خاطردرد زیاد می نویسد؛ سوره ص نیز درباره مریض شدن ایوب نبی توسط شیطان را بیان می کند

وقتی ایوب نبی دچار درد و مشکلات شد، سه نفر ازدوستانش به ملاقات اوآمدند

” وقتی سه نفر از دوستان ایّوب به نامهای الیفاز تیمانی، بلدد شوحی و سوفر نعماتی، آگاه شدند که چه بلاهایی بر سر ایّوب آمده است، تصمیم گرفتند که باهم برای تسلّی و عیادت نزد او بروند. وقتی آنها ایّوب را از دور دیدند، او را نشناختند. بعد با صدای بلند گریستند، لباس خود را دریدند و خاک بر سر خود پاشیدند.آنها هفت شبانه‌ روز در کنار او بر زمین نشستند و هیچ‌کدام با او حرفی نزدند، زیرا دیدند که درد او بسیار شدید است

ایوب ۱۳-۱۱: ۲

دوستانش می خواستند بدانند که ایوب چرا دچاراین مشکلات شده است. کتاب ایوب مکالمات طولانی بین آنها را درچندین فصل ثبت کرده است. در پایان کتاب می بینیم که دوستان ایوب نبی به او گفتند که این مشکلات و بلایا فقط و فقط گریبانگیر انسان های شر و بد می شوند؛ آنها فکر می کردند که ایوب مخفیانه گناه کرده است و اگر از گناهان خود توبه کند، خداوند او را می آمرزد. اما هر بار ایوب می گفت که او مقصر نیست و بی گناه است. او علت نازل شدن این بلایا را نمی دانست

ما نمی توانیم مکالمه بین ایوب و دوستانش را به صورت مفصل دراین جا مورد بررسی قرار دهیم؛ زیرا مکالمه آنها طولانی است. اما به جمله ای اشاره خواهیم کرد که ایوب آن را از سر اطمینان زده است

” یقین دارم که حتّی پس از آن که گوشت و پوست بدنم بپوسند، خدا را می‌بینم. او برای من بیگانه نیست. او را با همین چشمان خود خواهم دید. وقتی گفتید: «چگونه او را عذاب دهیم؟» از حال رفتم. شما می‌خواستید با بهانه‌ای مرا متّهم سازید.پس از شمشیر مجازات خدا بترسید و بدانید که روز داوری خدا در انتظار شماست

ایوب ۲۷-۲۵: ۱۹

اگرچه اوعلت این بلا ها را نمی دانست، اما به یقین می دانست که فدیه دهنده ای به زمین خواهد آمد؛ او کسی خواهد بود که تاوان گناهان خود را خواهد پرداخت. ایوب او را “فدیه دهنده ام”  و ” کفاره گناهانم” صدا می زند. یعنی این بدان معنا است که ایوب از فدیه دهنده ای که قرار بود درآینده بیاید، اطلاع داشت. پس ازمرگ ایوب، هنگامی که گوشت و پوستش بپوسد، او خدا وند را با چشم خود خواهد دید

ایوب نبی به آینده نگاه می کند؛ به روز رستاخیز، به روز آخرت. او اطمینان دارد که در روز قیامت با خداوند رو به رو خواهد شد؛ زیرا که آن شخص که کفاره گناهان را پرداخته است، ایوب را نجات داده است

سوره المعارج به موضوع روز قیامت و فدیه دهنده اشاره کرده است. همچنین دراین سوره به کسی اشاره می شود که روز قیامت و آن شخص را خوار خواهد شمرد

“آنان را به ايشان نشان مى‏ دهند گناهكار آرزو مى ‏كند كه كاش براى رهايى ازعذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد و [نيز] همسرش و برادرش را و قبيله‏ اش را كه به او پناه مى‏ دهد و هر كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مى‏ داد] و آنگاه خود را رها میکرد

سوره المعارج، آیات ۱۱تا ۱۴

حتی اگرانسان احمق و گناهکار که سوره المعارج به اواشاره کرده است، درآن زمان به دنبال منجی و راه نجات بگردد، فایده ای نخواهد داشت. او به دنبال کسی است که بتواند او را از مجازات روز قیامت نجات دهد. فرزندانش، همسرش، خانواده اش و حتی همه مردم روی زمین نمی توانند او را نجات دهند. زیرا که آنها نیز گناهکارند و خود می بایست تاوان گناهان شان را بدهند و مجازات بشوند

ایوب انسان صالح و پاکدامنی بود، اما با اینحال او می دانست که درروز آخرت نیازمند کسی است که کفاره اش را پرداخت کند و به وجود این نجات دهنده باور داشت. بیاد داریم که تورات درمورد این موضوع چنین می نویسد: “مزد گناه، مرگ است.” و “نجات دهنده با فدا کردن جان خود، قیمت جان دیگران را می پردازد”. ایوب نبی می دانست که سرانجام به سلامتی اش دوباره دست خواهد یافت. چه کسی نجات دهنده ایوب بود؟ عیسی مسیح تنها کسی بود که دراین دنیا مرد و پس از سه روز زنده شد. او تنها کسی است که کفاره گناهان را با جان خود پرداخت کرد و کشته و سپس زنده شد

یعنی اگریک انسان خوب و نیک (که ویژگی های او را درسوره های البینه و العصردیدیم) مانند ایوب نبی، به یک نجات دهنده نیاز دارد، ما خیلی بیشتر به آن شخص نجات دهنده محتاجیم. بیایید مثل آن انسان احمقی نباشیم که در سوره المعارج به او اشاره شده است؛ او تا روز آخر یعنی روز قیامت صبر کرده بود و در آن روز به دنبال نجات دهنده می گشت. همانطور که ایوب نبی می دانست، شما هم اکنون بدانید که عیسی مسیح می تواند آن شخص نجات دهنده باشد و کفاره  گناهان تان را پرداخت کند

ایوب  نبی درپایان کتابش خداوند را ملاقات می کند (در اینجا بخوانید) و او پس ازآن دوباره سلامتی اش را به دست می آورد و ازتمامی بلا ها رهایی می یابد. (در اینجا بخوانید)

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *